عباس عبدی دستمال شبكه اجتماعی كلیات طرح صیانت كه با نام جدیدی برای رسیدگی در دستور كار كمیسیون ویژه مجلس قرار گرفته بود برخلاف قانون آییننامه داخلی تصویب شد و هنوز بهطور دقیق معلوم نیست كه در ادامه به چه سرنوشتی دچار خواهد شد. هر چند نواصولگرایان با تمام توان دنبال تصویب آن هستند حتی اگر توهین كنند و دروغ بگویند. رسیدگی به آن در زمان بررسی بودجه و در مدت اندك كمتر از ساعت نشان داد كه پشت این عجله در تصویب، به احتمال فراوان ماجرایی وجود دارد. معضل اینترنت و طرح صیانت چیست؟ ماجرا روشن است. بیایید به این پرسش پاسخ دهیم كه بقای در قدرت چگونه محقق و تضمین خواهد شد؟ یا با همراهی مردم و اقناع جامعه و رای آنان است، یا با كنار زدن مردم محقق میشود. در صورت اول، آزادی رسانهها و دسترسی عموم به آن و نقد و پاسخ به نقد، لازمه چنین حالتی است، چون همراهی مردم و نخبگان و نیز جلب نظر مردم و اقناع آنان، مستلزم وجود رسانههای آزاد و سپس نهادهای مدنی برای شكل دادن جریانهای سیاسی و بالاخره حضور در انتخابات آزاد برای دراختیار گرفتن قدرت است كه این نیز باید با آزادی حضور همه نامزدهای انتخاباتی باشد. در نقطه مقابل و حالت دوم، در اولین گام باید رسانه آزاد را از مردم گرفت و از طریق حذف نامزدها نیز مشكل انتخابات و نهادهای مدنی را حل كرد. اگر در این حالت، رسانههای آزاد در جامعه باقی بمانند، تداوم حضور در مجلس یا دولت با نقد عمومی و مخالفت مردم ممكن نخواهد بود و در این حالت ساختار سیاسی را ناپایدار میكند. پس باید یكی از دو راه را انتخاب كرد؛ یا بساط رسانههای مستقل و آزاد را جمع كرد یا نسبت به اصول سیاسی موجود كه مبتنی بر حذف دیگران و انحصار است تجدیدنظر كرد. راه سومی وجود ندارد. اگر از این زاویه به مساله طرح صیانت نگاه كنیم، روشن میشود كه با وضعیت سیاسی موجود هیچ راهی جز حذف فضای مجازی برای صاحبان قدرت كنونی وجود ندارد، مگر اینكه رویكرد آنان نسبت به سیاست و اداره امور تغییر كند. تجربه سالهای گذشته و همین ۷ ماه نشان داده است كه بهشدت تحت فشار دسترسی عموم به رسانههای آزاد هستند. رسانههایی كه عمدتا در قالب ماهواره و بیشتر از آن در قالب فضای مجازی است. نمونههای دم دستی و كوچك آن همین تهدید فرماندار رفسنجان علیه خبرنگار، یا سیلی زدنها به سربازان، یا حتی همین تصویب طرح صیانت و نیز مسائل برجام، موضوعات اقتصادی و... مهمترش رویدادهای ۹۸ و سقوط هواپیما است. بنابراین انتظار میرود كه نمایندگان برای تثبیت وضعیتی كه منجر به حضور خودشان در مجلس شده است، این طرح را تصویب كنند، یا دنبال تصویب آن باشند. بقیه توجیهات نیز پوششی است چون هیچكس با ممانعت از عوارض منفی رسانههای مجازی مخالفتی ندارد با راهحلهای نادرست مخالف هستند. ولی اقدام به بستن فضای مجازی نیز مشكلات خاص خود را دارد. در گذشته میشد رادیو و تلویزیون و حتی مطبوعات را انحصاری و سانسور را برقرار كرد و به بقای خود ادامه داد، ولی اكنون با ماهواره و اینترنت نمیتوان چنین كرد. زیرا اختیار ماهواره تا حدود زیادی از دسترس حكومت خارج است، پارازیت هم مساله را حل نمیكند جز اینكه گفته میشود بیماریزا هم هست. ولی ماجرای اینترنت به كلی متفاوت است و بستن آن یعنی رفتن به گذشته و مترادف با افزایش فقر و بدبختی و توقف رشد اقتصادی و مهاجرت نخبگان از كشور است. جامعهای كه میخواهد كسب و كارهای استارتآپی آن پیشرو باشد، نمیتواند با اینترنت مبارزه كند، بلكه باید آن را توسعه دهد. اینترنت در همه حوزهها نفوذ كرده است. از امور اداری گرفته تا آموزش، بانك، صنعت، كشاورزی، محیطزیست، مخابرات، ارتباطات شخصی و خانوادگی، حمل و نقل و... اینترنت یك زیرساخت اساسی برای تحول است. فقط بخش كوچكی از آن به نقل و انتقال خبر و تحلیل اختصاص مییابد و هیچ عاقلی برای یك دستمال، قیصریه را آتش نمیزند. این مثل آن است كه از ترس تب كردن، خودكشی كنیم.اینترنت برای مردم وسیلهای برای انجام كارهای روزمره است، زندگی و معیشت مردم با اینترنت گره خورده است. محدود كردن اینترنت مثل قطع برق است. برای كنترل یك جامعه میتوان آن را به عقب برد، خرافات را ترویج كرد، به جای علم پزشكی، طب سنتی را ترویج كرد و بسیاری از كارهایی كه تاكنون انجام شده است، در این صورت لازم است به دو نكته توجه شود. یكم گروهی كه قدرت خود را در بازگشت به گذشته میبینند، به روشنی به جامعه نشان میدهند كه آیندهای برای خود نمیبینند. دوم؛ اگر جامعهای با یك گروه سیاسی مخالف باشد، از هر چیزی به عنوان ابزار استفاده خواهد كرد. تلویزیون یك رسانه بود ولی نوار كاست نه رسانه بود و نه در برابر تلویزیون قدرتی داشت ولی دیدیم كه چگونه در جریان انقلاب ابهت رسانه فراگیر تلویزیون در برابر آن شكست.مساله این است كه میتوانند اینترنت را ضعیف كنند و بزرگترین ضربه را به حیات اجتماعی و اقتصادی و روانی مردم بزنند، ولی درنهایت مشكل مورد نظرشان حل نخواهد شد. چرا؟ زیرا كسانی كه دنبال خبر و تحلیل هستند به هر نحوی آن را به دست میآورند و این بخشهای دیگر زندگی و حیات اقتصادی هستند كه زیان میبینند. اجازه دهید مثالی بزنم. اگر داشتن چاقو را غیرقانونی كنید، آن كسی كه دنبال چاقو است به هر قیمتی شده آن را تهیه میكند، ولی مردم عادی هستند كه برای انجام امور روزمره خودشان نیازمند چاقو هستند و نمیتوانند به دست آورند. سرانجامِ این تناقض به كجا خواهد رسید؟ ارزیابی بنده این است كه سیاستهای ضد اینترنت ادامه مییابد، ولی عوارض آن گریبان جامعه و كسب و كار را میگیرد و در مقابل منافع موردنظر حكومت به دست نخواهد آمد، یا فقط به میزان اندكی و در كوتاهمدت محقق میشود. این وضع ادامه پیدا میكند و فرصتها از میان میرود، فقر بیشتر میشود، رشد اقتصادی خرابتر میشود، اعصاب مردم خُردتر میشود و یك تجربه زیانبار دیگر را شاهد خواهیم بود. خود دانید.
نظرات